و میان این همه غم، به من شراب بده
بـه سلامتی خودم، بــه من شراب بده
و بزن به تار و دف، جنـــون گرفتــــه تنم
و بــزن بــــزن دِ بــــزن، بزن که من بزنم
که به سیم آخر خود که منفجر بشوم
کـــــه درون این گلدان کنـــار این مریم
که چه وزن مضطربی نشسته در سر من
که به رقص آمده است سرود آخــــــر من
در تنم بزن رگ را، کــــــه مرگ منتظراست
دیر می شود ... حالا که مرگ منتظراست
به دلم برات شده که مرگ می رسد و ...
کـــــــه نایست فکر نکن فقط برو به جلو
بلبم لبان مرا، بـــزاق را حل کن
نگذار می میرم، مــرا معطلّ کن
پس بگیر قلب مرا به من شراب بده
به سلامتی خـــدا به من شراب بده
و بگرد دور خودت ، مرا بسر گیجان!
از جهــــــان دایره ای ، تولــّد انسان
سر من نمی چرخد، جهان پیـــــر نگرد
که بیاورم ایمان ... شروع فصلی سرد
که ترا زمین خوردم، جنازه ام اینجاست
باورم بکن مـــــرُدم، جنازه ام اینجاست!
و بکش حضور مرا که عشق پاره شود
تا کـــه آسمان شبم پر از ستاره شود
بعد ماه را تو بکش بدون شکلی خاص
کـه بمیرد از بودن، چقدر بی احساس!
چــــــه خمار پرهوسی! شراب لازم نیست
که بکن به شعر، مرا،کسی مزاحم نیست
حال مستِ مستِ توام بگیر دست مرا
و بگیــــــر بـا هیجان خدای مست مـرا
لب زخم کهنه من سری به خون زده است
کـــــه ببخش شعر مرا اگر جنون زده است
نظرات شما عزیزان:
va mamnon ke nazar dai veblage aliyi dari batashakor reza yakooza
wolfchat.ir